گفتوگو با مهندس بيژن زنگنه در هيچ زمان و دورهيي خالي از خبر نيست، حتي اگر اين گفتوگو در زماني صورت گرفته باشد كه يك شب قبل از انجام در برنامه پايش شركت كرده باشد يا آنكه بعد از گفتوگو هم در دو يا سه برنامه تلويزيوني حضور به هم رسانده باشد و در آن برنامهها، مطالب گفته شده در گفتوگوي اختصاصي با شما را هم طرح موضوع كرده باشد.
گفتوگو با مهندس بيژن زنگنه در هيچ زمان و دورهيي خالي از خبر نيست، حتي اگر اين گفتوگو در زماني صورت گرفته باشد كه يك شب قبل از انجام در برنامه پايش شركت كرده باشد يا آنكه بعد از گفتوگو هم در دو يا سه برنامه تلويزيوني حضور به هم رسانده باشد و در آن برنامهها، مطالب گفته شده در گفتوگوي اختصاصي با شما را هم طرح موضوع كرده باشد. با اين حال در گفتوگو يا مصاحبه با وزير نفت دولت روحاني هميشه حرفي براي گفتن و موضوعي براي خبر وجود دارد؛ از مديران گرفته تا موضوع كرسنت يا بابك زنجاني. با آنكه بخشهاي مهم اين اخبار از نگاه وزير نفت قابل درج نيست، به ويژه آنجا كه او بيان ميكند كه در دوره قبل يك پيمانكار نفتي خواهان گرفتن وام بود اما مديران از او درخواست ميكنند در صورتي وام داده ميشود كه عليه مديران اسبق – يعني دوره وزارت زنگنه در زمان دولت خاتمي – نوشته مكتوب بدهد. يا آنكه در موضوع كرسنت زماني كه ما سوال طرح كرديم وزير نفت پاسخ داد كه طبق دستورالعمل شوراي امنيت ملي نميتوانم حرف بزنم كه ما هم جواب داديم: چطور مخالفان ميتوانند به راحتي حرف بزنند و دستورالعمل شوراي امنيت ملي شامل حال آنها نميشود اما تا ما ميخواهيم حرفي بزنيم، مدير مسوول روزنامه يا شما آن را جزو دستورالعملهاي شوراي امنيت ملي ميدانيد؟ پاسخ زنگنه هم شفاف بود. او در مورد كرسنت خيلي حرف داشت. از حكم جديد دادگاه لاهه صحبت كرد كه گفت آن دادگاه قرارداد را معتبر دانسته و اين به معناي آن است كه اجرا شود، البته باز جاي اعتراض هم وجود دارد، يا آنكه اگر گاز به آن قيمت فروخته ميشد بهتر از آن بود كه سوزانده شود و در زمان خود ميتوانستيم در قيمت هم تجديدنظر كنيم. او گفت كه در 8 سال گذشته 30 ميليارد مترمكعب گاز ميدان سلمان سوزانده شد ! در مورد بابك زنجاني هم او گفتهها را گفته بود. ميگفت زماني كه صحبت از فساد در نفت ميشود خيليها صداشان در ميآيد. بابك زنجاني هم يك نمونه از فساد است. او خورده و برده، خيلي هم خورده. حتي زماني كه از من برخيها سوال ميكنند ميگويم چرا از بابك زنجاني از من سوال نميپرسيد. او از رفع تبعيض جنسيتي در وزارت نفت و تجديدنظر در واگذاريها گفت. زنگنه گفت كه حتي ميخواستند اسلكه «تي» را واگذار كنند كه جلوي آنها را گرفتيم. در آخر از او پرسيديم كه صنعت نفت را در چه وضعيتي تحويل گرفتيد، گفت: انگار يك زلزله آمده بود، زلزلهيي به قدرت... ريشتر ! گفتوگوي مفصل ما را با مهندس بيژن زنگنه، وزير نفت دولت روحاني و وزير نفت دولت خاتمي بخوانيد.
در طول روز يك كاميون حمل گازوييل معمولي بعد از تحويلگيري محموله 30 هزار ليتري گازوييل اگر هزينهاش را با قيمت سهميهيي 250 تومان پرداخت كند و اين محموله را در بازار قاچاق به قيمت ليتري 1250تومان بفروشد، روزي 30 ميليون تومان درآمد دارد كه در طول يك سال 11 ميليارد تومان از اين محل درآمد نامشروع خواهد داشت
ما ميخواهيم ظرفيت توليد پتروشيمي را از 25 ميليارد فعلي به 80 ميليارد دلار در سال برسانيم كه اين موضوع حدود 75 ميليارد دلار سرمايهگذاري ميخواهد البته ما خوراك لازم براي پتروشيميها را داريم و ميتوانيم تامين كنيم تنها نكته در اين ميان موضوع تامين منابع مالي يا همان فاينانس اين طرحها و پروژههاست تا بتوانيم جهش توليد را در طرحهاي پتروشيمي شاهد باشيم
به قدري پرونده آقاي بابك زنجاني بزرگ است كه ساير پروندهها در مقابل آن كوچك به چشم ميآيد. يك كسي آمده بدون اينكه ضمانت درست و حسابي بدهد يك محموله قير را گرفته و برده و پولش را هم نداده و نميدهد
يكي از نيازهاي اوليه وزارت نفت شفافسازي است. جايي كه پول هست فساد هم هست خوب كار آقاي بابك زنجاني هم كار عجيب و تعجبآوري است ولي بايد رفت و پول را گرفت
آقاي وزير يك سال است كه مجددا سكان وزارت نفت را در اختيار داريد و آنچه از رفتار شما در اين يك سال نشان داده شده اين است كه شما روالي تهاجمي را در پيش گرفتهايد و در كنار اين روال به مردم اين اميد را دادهايد كه تلاش خواهيد كرد ايران به همان جايگاه قبلي خود در توليد و صادرات نفت برسد و البته نبايد از كنار تلاشهاي شما براي واردكردن سرمايهگذاران خارجي و داخلي در پروژههاي نفتي گذشت؛ امري كه در بين كارشناسان و البته دوستان رسانهيي به شكست قهر هشتساله مشهور است، شما سعي كرديد تا با اين رويه، دوستي جديدي ميان بخش خصوصي و نفت ايجاد كنيد، امري كه كم كم شاهد به نتيجه رسيدن آن در بخش صنعت نفت هستيم. با اين اوصاف شايد بهتر باشد خودتان كمي بيشتر در مورد برنامههايتان صحبت كنيد چيزي كه در نماي بيرونيشان با اولويت برداشت از ميدانهاي نفتي و فازهاي پارس جنوبي ديده ميشود.
كابينه و بنده در شرايط ناپايدار مديريتي پا به دولت و وزارت نفت گذاشتيم. پرسنل دولت در وضعيت آرامي نبودند و با روشهاي مختلف اين محيطها ناآرام شده بود. به اين جهت از همان ابتدا در جلسه راي اعتماد مجلس نيز گفتم كه در دوران من نفت توسط نفتيها اداره خواهد شد. يعني كسي را از بيرون بدنه نفت به اين صنعت نميآورم چون اصلا معني نداشت و ندارد كه در اين صنعت كاملا تخصصي نيروهاي نا آشنا وارد شوند. وارد كردن افراد ناآشنا به مسائل صنعت نفت به اين صنعت ضررهاي جبرانناپذيري را وارد كرده و ميكند.
به همين دليل هم براي انتخاب چهار معاون اصلي وزارتخانه نيز از كمك مديران ارشد هر يك از اين مجموعهها استفاده كردم. در عمده موارد مديران ارشد اين مجموعهها را دعوت كرده و از آنها خواستم بهترينها را از ميان خودشان معرفي كنند و اين كار صورت گرفت، درنهايت من از بين بهترينهاي معرفي شده معاون مربوطه را انتخاب و منصوب كردم. اين كار باعث شد تا مديران و كاركنان زير مجموعه نفت اين حس را نداشته باشند كه كسي از بيرون مجموعه بر آنها مديريت ميكند و حس نارضايتي و انفعالي داشته باشند. من سعي كردم از درون خود شركتها و با فرآيند شايستهسالاري مديران را انتخاب كنم. سعي شد اين امر در ساير ردههاي مديريتي هم انجام شود.
اما هنوز هم از مديران قبلي بر سر كار هستند.
بله اتفاقا اين گلايهيي است كه برخي دوستان از من دارند و عنوان ميكنند كه چرا برخي مديران قبلي هنوز در سمتهايشان فعاليت ميكنند. ما تغييرات را درهمان ردههاي بالاي مديريتي و آن چيزي كه براي ما مهم بود آغاز كرديم، تا آرامش را به بدنه اصلي صنعت نفت باز گردانيم و فكر ميكنم تا حدود زيادي موفق شدهايم و در حال حاضر پرسنل در آرامش كار ميكنند و نبايد فضاي نا امني در دستگاه ايجاد كرد. خوشبختانه امروز پرسنل نفت اين تصور را ندارند. ظاهرا قبلا كميتهيي به نام كميته انتصابات در وزارتخانه بوده كه چنين كارهايي را ميكرده و همه از آن ميترسيدهاند ولي الان اين خبرها نيست. البته ما هم مثل همه نهادها و وزارتخانهها حراست داريم و براي مديرانمان از آنها استعلام ميگيريم. در نتيجه در پاسخ به سوال شما بايد بگويم كه از نظرمن دوران تغييرات كلي مديريتي ماههاست كه تمام شده و پس از آن هر تغييري كه الزاما درسطوح مديريتي انجام ميشود، در قالب جابهجاييهاي طبيعي و متعارف مديريتي و بر پايه ارزيابي عملكردهاست كه در همه دستگاهها معمول است.
دومين نكتهيي كه در كنار برنامههاي عملياتي انجام داديد چه بود؟
دومين نكته انضباط مالي و اداري بود كه فوقالعاده مهم است. بايد در ساختارهاي مالي و اداري حتما انضباط لازم برقرار باشد تا اتفاقي ناگوار نيفتد. در گذشته در ساختار نفت ساختارهاي مالي و اداري داشتيم كه پشتيبان انضباط اين بخش بودند كه خروج هر كدام باعث برهم زدن انضباط موجود در نفت ميشد. در حال حاضر در بررسي مسائل مالي و اداري به مسائلي برخورد ميكنيم كه نشاندهنده نبود اين انضباط مالي و اداري است. البته طبيعي است كه نفت در اين خصوص تحت تاثير فضاي عمومي حاكم بر دولت هم بوده است.
دولت بيانضباطي مالي را قبول ندارد. دور زدن قوانين و مقررات و بيانضباطي بامديريت جهادي خيلي فرق دارد. من مدير جهاد بودم، نميگويم بنيانگذار بودم ولي در عين حال شخصيت و هويت من و جهاد از همديگر جدايي ناشدني است. شخصيت، تفكر وروش مديريتي من با مديريت جهادي شكل گرفته وتوسعه پيدا كرده است. اين حسي است كه من به انقلاب هم دارم و اينها را مثل بچهها و پدر و مادرم ميدانم. هم من در تكوين وشكلگيري اينها نقش داشتهام و هم همه وجودم و هويتم متاثر از آنها بوده و لذا مديون آنها هستم.
در خاطرم هست زماني كه در جهاد بودم يك وام سه ميليارد توماني تصويب شده بود كه از طريق جهاد به روستاييان و كشاورزان داده بشود. در آن زمان همه نگران بازپسگيري اين مبلغ بودند اما بنا به اظهار خود مديران بانكي اين وام بالاترين بازگشت را داشت چرا كه در جهاد انضباط زيادي برقرار بود. نه اينكه من مسبب اين انضباط باشم نه، من وقتي به جهاد رفتم روالي در جهاد بود كه من همان روال را آييننامه كردم.
با اين تجربه و البته نظم و انضباطي كه در وزارت نفت از گذشته حاكم بود سعي كرديم تا اين نظم را دوباره ايجاد كنيم. لذا تقويت وتاكيد بر اجراي فرآيندهايي كه به تقويت انضباط مالي و اداري منجر ميشود در دستور جدي كار ما قرار دارد. بيانضباطي خيلي بد است مخصوصا در فروش و معاملات نفت، به اين جهت سعي كردم در اين مورد خيلي سختگيري كنم. بايد قبول كنيم كه هر جا پول هست افراد فاسد هم دور آن هستند. همانطور كه هر جا شيريني هست، مگسهاي سمج هم پيدا ميشوند. پس هر جا گردش پولي بيشتري باشد بايد انضباط مالي بيشتري در آنجا برقرار باشد. باز هم تاكيد ميكنم كه هرجا پول و فرصتهاي درآمدي و منابع مالي هست زمينه فرصتطلبي ورانتخواري وجود دارد و صنعت نفت به دليل اينكه پروژهها و طرح هاي بزرگ مقياس دارد به همين اندازه بستر و زمينه هاي فساد پديري آن هم بيشتر ولزوما بايد انضباط ونظارت بيشتري در آن اعمال شود.
آقاي مهندس بعد از اين دو برنامه كه ظاهرا بسيار هم از پيادهسازي آن رضايت داريد ساير برنامههايتان را چگونه پيگير شديد؟
ببينيد، نظام چند دغدغه در نفت دارد و من موظفم كه به آنها بپردازم؛ يكي ميدانهاي مشترك است. ديگري تاسيسات زير بنايي نفت است كه اكثرا نيازمند نوسازي و بازسازي هستند. اينها در كنار كاهش سرمايهگذاري در نفت طي سالهاي گذشته موجب شده تا آسيب جديتري به اين تاسيسات وارد شود. در كنار اين مباحث، دومين دغدغه ضرورت شفافسازي معاملات و جلوگيري از رانتخواري در نفت است. امري كه بسيار مهم است، در بخش نفت خيلي بايد مراقب بود چرا كه پول زيادي در اين مجموعه در حال چرخش است. اجازه بدهيد با يك مثال كوتاه اين موضوع رابراي شما كمي ملموستر كنم. براي مثال شرايطي را در نظر بگيريد كه در طول روز يك كاميون حمل گازوييل معمولي بعد از تحويلگيري محموله 30 هزار ليتري گازوييل اگر هزينهاش را با قيمت سهميهيي 250 تومان پرداخت كند و اين محموله را در بازار قاچاق به قيمت ليتري 1250تومان بفروشد، روزي 30 ميليون تومان درآمد دارد كه در طول يك سال 11 ميليارد تومان از اين محل درآمد نامشروع خواهد داشت. اين يك موضوع خيلي ساده و معمولي است اما به خوبي نشان ميدهد كه در نفت راههاي بسيار زيادي براي سوءاستفاده وجود دارد و به اين جهت بايد خيلي مراقبت كرد.
سومين برنامهيي كه پيگير آن هستيم موضوع ساخت داخل و استفاده از ظرفيتهاي داخل براي رفع نيازهاي نفت است آن هم در شريطي كه ما با مشكل شديد بيكاري و ركود مواجه هستيم. ايجاد تقاضاهاي جديد براي كالاهاي صنعتي يعني ايجاد شغل؛ اين دقيقا نقطه مقابل خريد از خارج است. ما با خريد خارجي به كشورهاي ديگر كمك كردهايم و لذا بايد در حداكثر ممكن تلاش كنيم كه توليد داخلي را فعال كنيم.
چهارمين دغدغه، آموزش نيروي انساني است، اينكه بتوانيم جريان كيفيسازي نيرو در سطوح مختلف را يك جريان زنده و پايدار كنيم. متاسفانه در سالهاي اخير اين صنعت، ناگهان از نيروهاي خوب و فنياش تخليه شده است و نتوانسته براي اين مديران جايگزين خوبي معرفي كند. حتي در سالهاي پيش از 84 نخبههايي كه جذب نفت شده بودند در اين سالها پارهيي از آنها دلسرد شده و ازصنعت نفت رفتهاند.
آقاي وزير اين نكاتي كه شما فرموديد اين استنباط را به همراه دارد كه شما ميخواهيد صنعت نفت را به روزهاي اوجش بازگردانيد؟
برگشت كه امكانپذير نيست اما انشاءالله بايد بامديريت جهادي و تكيه براصول اقتصاد مقاومتي وباتلاش مضاعف جبران مافات كنيم. اينجا لازم است بر اين نكته بسيار مهم تاكيد كنم كه ابلاغ سياستهاي اقتصاد مقاومتي توسط مقام معظم رهبري يك فرصت تاريخي در اختيار دولت براي شتاب بخشيدن به برنامههاي اقتصادياش گذاشته كه در اين مسير از بالاترين سطح حمايت هم برخوردار باشد.
بله اينكه بديهي است ولي اين برنامهها خبر از اين ميدهد كه صنعت نفت ميخواهد به مسير يا بهتر است شرايط قبلي بازگردد.
من معتقدم نفت دچار مشكل بوده و البته شرايط حاكم بر آن هم از جمله با تحريمها بسيار نا مناسب بوده لذا بايد كار پر تلاشي براي اصلاح وضعيت صورت بگيرد. باز هم تاكيد ميكنم كه صنعت نفت بهطور كاملا حرفهيي اداره شود.
خب اين موارد تا سال 83 وجود داشته و بعد از آن سالها شاهد تغيير و تحولات در بدنه نفت بوديم.
بله، مديريت يك حرفه است. نفت يك جاي حرفهيي است و بايد حرفهيي اداره شود. نفت رينگ بوكس سياسيون نيست كه آنها بخواهند نفت را اداره كنند. نفت حياط خلوت سياسيون نيست. مراقبت از نفت بهشدت مهم و اساسي است و انضباط و آرامش بايد در آن برقرار باشد. من نميخواهم بگويم از سال 84 نفت از ريل خارج شده ولي درآن سالها در مواردي اقداماتي شده كه براي بعدها عملا مشكل ساز بوده است.
خب با اين اوصاف براي احياي صنعت نفت با اين شرايط چقدر هزينه ميخواهيم؟
هزينه مهم نيست بالاخره هزينهها پرداخت ميشود. آدمها (مديران نفتي) را چه كاركنيم؟ سالها طول كشيد تا در صنعت نفت مديراني تربيت شدند. اما اكنون نفت به دلايل متعدد دچار كمبود مديران كارآمد شده است.
آقاي مهندس شما سابقه اداره نفت 7دلاري را در كارنامه خود داريد، حالا بفرماييد مديريت اين نفت سختتر است يا مديريت نفت 7 دلاري؟
ببينيد من بارها هم گفتم مديريت خيلي مهم است و البته مديريت بدون نظم و انضباط خيلي سختتر خواهد شد من در حال حاضر براي هر بخشي مدير ميخواهم خيلي سخت مدير پيدا ميشود ولي در آن زمان با وجود نفت هفت دلاري يا حتي 10 و 12 دلاري همه شرايط و ضوابط نظم خاصي داشت و مديران فني وجود داشتند؛ امري كه در حال حاضر خيلي دشوار شده است. علاوه بر اين سعي داريم انضباط لازم در حد صنعت نفت را دوباره برقرار كنيم البته شرايط تحريمها هم خيلي مهم است.
يعني مديراني هستند كه نميخواهند در اين شرايط كار كنند؟
نه مديران قبلي بازنشسته شدهاند و به خاطر نبود آموزشهاي لازم، مدير جديد جايگزين آنها نشده است. كلا سطح مديريت در نفت نسبت به 12 -10 سال قبل خيلي پايين آمده است. البته منظور من فرد نيست منظورم بدنه مديريتي است. من اميدم به نسل جوانتر است. به اعتقاد من مدير خوب بايد نهايتا 50 ساله باشد و نبايد از مديران خيلي پير استفاده كرد. اينها براي مديريتهاي عملياتي سنشان زياد است.
اگر اجازه بدهيد كمي وارد برنامههاي عملياتي شما بشويم. يكي از دغدغههاي اصلي نظام توسعه ميدانهاي مشترك است كه در برنامههاي ابتدايي شما در جلسات مجلس و راي اعتماد نيز به آنها اشاره كرده بوديد و پس از آن هم در طول يكسال گذشته نيز بارها در اين مورد اظهارنظر كرديد به گونهيي كه رسما در جايي عنوان داشتيد كه ميدانهاي مشترك در اولويت برنامههاي نفتي شما قرار دارد. با تمام اين موارد در عمل شايد آن چيزي كه بايد ديده ميشد هنوز ديده نشده كه مطمئنا زمان بيشتري را طلب خواهد كرد. كمي در مورد برنامههاي اجراييتر شده اين بخش ميفرماييد.
در مجموعه وزارت نفت در دو بخش به ميدانهاي مشترك پرداختيم؛ يكي ميدانهاي گازي و يكي ميدانهاي نفتي.
ابتدا اجازه بدهيد به ميدانهاي نفتي وارد شويم. در سالهاي اواخر دهه 1370 مجموعهيي ازميدانهاي نفتي كشف شد؛ مجموعهيي كه نخستين آنها ميدان آزادگان بود، بعد يادآوران كشف شد و در نهايت ميدان ياران كه همه اين مجموعهها را با نام ميدانهاي غرب كارون ميشناسيم و از آنها نام ميبريم. پارهيي از اين ميدانها با عراق مشترك هستند.
براي توسعه بخشي از اين ميدانها پس از فراز و نشيبهاي فراوان و عقد قرارداد با ژاپنيها و انجام نشدن آن نهايتا با پيمانكاران چيني قرارداد بسته شد و براي ميدان ياران نيز با يك پيمانكار ايراني قرارداد بسته شده بود. اين ميدان مقدار كمي نفت توليد ميكرد. در نفت اولويتها را توسعه اين ميدانهاي گذاشتيم و حتي در آزادگان جنوبي نيز بخشي را خودمان در اختيار گرفتيم كه اگر منابع مالي لازم براي اين كار از صندوق توسعه ملي تامين شود انشاءالله ظرف سه سال ميتوانيم 700 هزار بشكه افزايش توليد از ميدانها داشته باشيم كه اگر اين اتفاق بيفتد بيسابقهترين و سريعترين طرح توسعه در كل تاريخ نفت ايران به ويژه از ميدانهاي مشترك است.
توسعه اين مجموعه چقدر پول ميخواهد؟
مجموعه غرب كارون حدود 20ميليارد دلار پول براي سرمايهگذاري ميخواهد. اين كار بسيار بزرگ است كه خيلي سريع مبالغ آن بازگشت خواهد داشت چرا كه 700 هزار بشكه يعني درآمدي معادل 70 ميليون دلاردر روز و در سال يعني 25 ميليارد دلار درآمد جديد براي كشور. البته ما با شرايط تحريم اين اعداد را محاسبه و فرض كردهايم. بر اين اساس هم بحثهاي توسعهيي آن انجام شده و سير اداري اخذ مجوز در حال انجام است، كار را آغاز كردهايم و همچنان قراردادهاي قبلي با پيمانكاران داخلي و خارجي را نيز ادامه ميدهيم. به اين منظور حتي دكلهاي جديدي را در اختيار گرفتهايم و در حال انجام كارهاي سطح الارضي هستيم. كار بزرگي است كه هم توليد نفت دارد و هم واحدهاي مختلف بهرهبرداري، تلمبهخانه و پايانه صادراتي. اين برنامه كار جديدي است كه در حال انجام است و موجب خواهد شد تحولي در صنعت نفت ايجاد شود اينها الزاماتي است براي اينكه بتوانيم سهم و جايگاه كشور را در اوپك بهبود ببخشيم.
بر همين اساس هم از افزايش 7/5 ميليون بشكهيي نفت و ميعانات صحبت كرديد؟
بله دقيقا. اين امري است كه قابل تحقق است و البته به موازات آن در كل اقتصاد بايد به فكر شرايطي باشيم كه وابستگي به نفت را تشديد نكند.
آقاي وزير موضوع اصلي در اين ميان بحث تامين اين 20 ميليارد دلار براي اجراي اين پروژهها يا بهتر است بگوييم برنامههاست. براي تامين اين منابع مالي چه فكري كرديد كه ميخواهيد از منابع صندوق استفاده كنيد؟
براي اجراي اين پروژهها قرار شد امسال سه ميليارد دلار از صندوق به نفت تخصيص يابد و ما سعي ميكنيم از تمام مكانيزمهاي لازم براي انتقال اين مبلغ استفاده كنيم كه البته اصلا راحت نيست.
در مورد توسعه اين ميدانها بحثي هم در چند ماه گذشته مطرح شد كه كمي هم قراردادهاي چيني را با اما و اگر مواجه كرد. آن هم بحث فروش اطلاعات ميدانهاي ايراني مشترك به طرف مقابل بود. حتي بحثهاي مبني بر احتمال قطع همكاري با اين پيمانكارها نيز به گوش رسيد ولي شما از ادامه همكاري با اين پيمانكارها صحبت ميكنيد. ظاهرا شما بنايي نداريد كه از اين پيمانكاران چيني خداحافظي كنيد.
من اطلاعي ندارم كه اطلاعات دادند يا نه اما به هر حال متاسفانه بعضي از اين پيمانكاران در طرف ديگر هم در حال فعاليت هستند و اصلا فعاليت آنها در آن طرف با اين طرف قابل مقايسه نيست. در طرف مقابل خيلي بيشتر از طرف ما فعاليت كردهاند. لذا بايد بگويم كه ما به موازات تاكيد بر اجراي قراردادهايي كه بسته شده بود به شركت نفت هم ابلاغ كرديم كه با به كارگيري ظرفيتهاي داخلي، خودش راسا مسووليت توسعه آزادگان جنوبي را بر عهده بگيرد كه جبران عقب ماندگي در توسعه اين مجموعه بسيار مهم بشود.
از بند «ق» استفاده نميكنيد؟
چرا، مجوزش را از آنجا ميگيريم ولي اشتباه نكنيد بند «ق» پولي ندارد فقط ميتوان از اين محل مجوزهاي خاص براي دريافت پول را دريافت كرد و در نهايت ازمحل فروش افزايش توليد مابقي منابع را تامين خواهيم كرد.
اين شرايط در پارس جنوبي هم اجرا ميشود؟
وقتي در اواخرمرداد ماه سال گذشته مجددا وارد بدنه نفت شدم براي 17 فاز پارس جنوبي قراردادها بسته شده بود، قراردادهايي كه بخشي از آنها با عنوان قراردادهاي 35 ماهه خوانده ميشدند و زمان اتمام آنها خرداد ماه سال 92 تمام شده بود ولي به بهرهبرداري نرسيده بودند. اين فازها منابع مالي زيادي را از بانك مركزي و صندوق توسعه ملي دريافت كرده بودند. به اين ترتيب در اين فازها عمده مبالغ نقدي دريافتي از بانك مركزي هزينه شده بود و از اواخر سال 91 با اتمام اين منابع ركود در پروژهها آغاز شده بود و ما در دوراني به اين مجموعه وارد شديم كه ميتوان گفت چندان پولي براي هزينه كردن وجود نداشت.
من هميشه گفتهام كه تحريمها در تاخيرهاي پارس جنوبي موثر بوده اما مديريتها از اين تحريمها هم موثرتر بوده است. بگذاريد اعتقاد خودم را در مورد توسعه پارس جنوبي بگويم. من اگر ميخواستم اين كار را بكنم هيچوقت 17 فاز را با هم شروع نميكردم چرا كه اصلا از نظر مديريتي چنين تواني براي مديريت اين حجم از كار در بدنه وزارت نفت و نيز پيمانكاران داخلي نداشتيم. هيچگاه مديران شركتهاي داخلي ما نميتوانستند اين حجم كار را همزمان با هم انجام بدهند.
ببينيد اجراي هر فاز پارس جنوبي بالاي سه ميليارد دلار هزينه ميبرد كه اين هزينه در زمان من يك ميليارد دلار بود و حالا براي اين فازها به بالاي سه ميليارد دلار رسيده است يعني 50ميليارددلار اعتبار براي اتمام اين فازها. اين كار بسيار سختي است و عملا تاخيرها نشان داد كه ضعف مديريت چطور ميتواند در اجراي پروژه خود را نشان بدهد.
تاخير، افزايش هزينههاي اجرا و كاهش كيفيت نشاندهنده ضعف مديريت است كه همه اينها در پروژههاي پارس جنوبي ديده ميشود. البته تحريمها هم تاثيرگذار بوده ولي شروع همزمان اين حجم كار بسيار بزرگ بوده است.
زماني كه من وارد نفت شدم در سال گذشته با اين شرايط مواجه شدم و ضمن اينكه با كسري روزانه حدود 150 ميليون مترمكعبي گاز در شبكه سراسري هم مواجه بوديم. سال گذشته يك ركورد ثبت شد و آن هم استفاده 27 ميليارد ليتر سوخت مايع در نيروگاهها بود كه اينها 18 ميليارد دلار هزينه به دولت تحميل كرد كه اگر اين نيروگاهها با گاز كار ميكردند اين ميزان سوخت مايع را ميتوانستيم صادر كنيم و به درآمد كشور بيفزاييم. در كنار اين موضوع واردات گاز را نيز داشتيم.
پس اتمام فازهاي پارس جنوبي را در اولويت برنامههاي گازي خود قرار داديم. به اين جهت فازهاي پارس جنوبي را به دو قسمت تقسيم كرديم يك بخش كه زودتر بايد اجرا ميشدند فازهاي 12 ، 15 ، 16 ، 17و 18 بودند، اينها سريعتر ميتوانستند به توليد گاز برسند. البته دليل انتخاب اين فازها ميزان پيشرفتشان بود تا بتوانيم در سال 93 افزايش توليد گاز و تزريق به شبكه را شاهد باشيم.
محدوديت منابع مالي هم در كنار همه اين شرايط بر وزارت نفت فشار ميآورد. در ابتداي اين نوع انتخاب ما دوستان پيمانكار تصور ميكردند كه در پس اين انتخاب و دستهبندي ما هدف ديگري نهفته است ولي بعد از مدتي متوجه شدند كه اين طور نيست. بعد از تمركز مديريتي و منابع مالي بر اين فازها به سراغ ساير فازها خواهيم رفت به اين ترتيب برنامه داريم تا پايان امسال انشاءالله100ميليون مترمكعب به ظرفيت توليد گازمان بيفزاييم.
بر اين اساس اولويت يكمان اتمام پارس جنوبي است كه اين كار بسيار سخت است و پيمانكاران به صورت شبانه روزي در حال فعاليت هستند. ما زمستان پارسال را با سختي پشت سر گذاشتيم من شبها از فكر تامين گاز كشور خوابم نميبرد و نگران بودم. ما حتي در كمال شرمندگي مجبور شديم گازپارهيي از صنايع را قطع كنيم اينكه افتخاري نداشت. به اين ترتيب بعد از اجراي اين فازها به سراغ تمركز بر اتمام فازهاي به ترتيب 19 تا 24 ، 13 و 14 ميرويم و آنها را انشاءالله به مدار توليد ميآوريم.
با اين اوصاف و با توجه به مشكلات مالي كه نفت دارد چطور ميخواهيد منابع لازم براي اجراي اين فازها را تامين كنيد؟
براي توسعه اين فازها هم قرار شد از صندوق و بند «ق» استفاده كنيم. به اين ترتيب از محل فروش و صرفه جويي نفت كوره و ساير محصولات استفاده ميكنيم. ببينيد اگر 17 فازپارس جنوبي را تمام كنيم ميتوانيم از هرفاز 25 ميليون مترمكعب گاز توليد كنيم كه اين ميزان با ضرب در 17 فاز تعريف شده يعني توليد روزانه بيش از 400ميليون مترمكعب گاز اضافه كه اين ميزان توليد جديد در كنار تقريبا 600 هزار بشكه ميعانات گازي جديد و ميليونها تن اتان و گاز مايع ميتواند منابع بزرگي براي ما ايجاد كند. البته ما را به هدف افزايش توليد ميعانات گازي به يك ميليون بشكه نيز برساند ضمن اينكه در موضوع ميزان برداشت روزانه از پارس جنوبي ما را از قطر جلو خواهد انداخت. البته تجمعي هنوز عقب خواهيم بود.
براي تحقق صد در صدي اين كار سال گذشته قراردادي براي خريد فولاد با هند بستيم كه از محل افزايش فروش نفت به هند اين مبالغ تسويه شود و با ورود اين ورقها و ساخت لوله در كشور عمليات ورود اين گاز به شبكه سراسري و انتقال گاز را آغاز كنيم. فكر ميكنم قدمهاي مهمي براي كار بزرگمان برداشتهايم و اميدواريم اين كار بزرگ تا سه سال آينده جواب بدهد.
حالا كه بحث در مورد اجراي پروژههاي پارس جنوبي است كمي هم در مورد تخلفات انجام شده پيمانكاران در فازهاي پارس جنوبي ميفرماييد؛ تخلفاتي كه به فرا خور در اين فازها موجب شده تا تاخيرهاي زيادي به پروژه تحميل شود.
چيزي كه تا الان ديدهام يا به من گزارش شده، تخلف نبوده است چراكه تخلف يعني يك كار عمدي. ذات پيمانكاران دريافت پول اضافه از كارفرماست و اين علم و زرنگي كارفرماست كه بتواند پول اضافه به پيمانكار پرداخت نكند. اين تخلف محسوب نميشود از سوي ديگر من تخلفي نديدم همه پيمانكاران در حد توان خودشان خوب تلاش ميكنند، من يك اصطلاح دارم كه كارفرماي خوب پيمانكار را خوب ميكند و كارفرماي بد پيمانكار را بد ميكند.
چقدر از اين افزايش توليد را براي تزريق به ميدانهاي نفتي در نظر گرفتهايد؟
ما تزريق ميدانها را همان 80 ميليون مترمكعب از فازهاي 6 ،7 و 8 در نظر گرفتهايم چرا كه آن گاز، گاز ترش است كه اگر بتوانيم تامين كنيم خيلي خوب است ولي الان نميتوانيم اين ميزان تزريق داشته باشيم چون بخشي از واحدهاي توليد گاز در فازهاي جديد پارس جنوبي آماده نيستند و لذا ناچار هستيم كه از گاز ترش اين فازها در پالايشگاههايي كه در خشكي زدهايم استفاده كرده و آنها را شيرينسازي كنيم ولي انشاءالله از سال بعد وضعمان متعادل ميشود هم براي تزريق و هم براي استفاده در شبكه سراسري و اميدواريم كه از سال 95 به برنامه پيشبيني شده براي تزريق برسيم.
آقاي وزير يك بحثي كه در مورد پيمانكاران موجود در پارس جنوبي در سالهاي گذشته مطرح بوده است استفاده از پيمانكاران كوچك و ضعيف تازه تاسيسي است كه در زيرمجموعه قرارگاه خاتم الانبيا قرار دارند و در اين سالها به پشتوانه اين قرارگاه به عنوان پيمانكار مطرح شدهاند. حتي برخي حضور اين پيمانكاران را در تاخيرهاي اين فازها موثر ميدانند در همان ماههاي ابتداي حضور جنابعالي در راس وزارت نفت نيز مباحثي در مورد اولتيماتومهاي شما به آنها مطرح شد. با اين پيمانكاران چطور برخورد ميكنيد؟ اصلا موافق حضور مجموعههايي همچون قرارگاه خاتم در پروژههاي اقتصادي هستيد؟
من مهندسان و مديران جواني را كه در قرارگاه خاتم الانبيا كار ميكنند، مثل بچههاي خودم ميدانم. من نخستين كار تعيينكننده را براي حضور اين قرارگاه در پروژههاي اقتصادي به آنها واگذار كردم در آن زمان اجراي سد كرخه را من به قرارگاه واگذار كردم. در آن زمان اين قرارگاه شركتي به نام سپاصد ايجاد كرد كه كار اجراي اين سد را برعهده گرفت و خيلي هم با افتخار ساختند، من هميشه حرفم به اين دوستان اين است كه آقاي داناييفر كه در حال حاضر سفير ما در عراق است و در آن زمان مديرعامل سپاصد بود و در همان زمان مهندس حجتي، وزير فعلي كشاورزي مجري سد كرخه بود اين دو نفر در روزهاي اول سرسختانه با هم برخورد ميكردند ولي از آنها خواستم تمام سنگهايشان را با هم وابكنند و مشخص شود چه كسي پيمانكار است و چه كسي مجري؟ اين كار موجب شد تا آخر كار هر دو به خوبي كار كنند و سپاه با بهترين كيفيت سد كرخه را انجام داد، در زمانبندي خوب و قيمت خوب، ساخت و يك افتخاري شد براي جمهوري اسلامي و سازندگان آن.
من هميشه گفتهام رفاقتهايمان سرجاي خود و كار هم سرجاي خود.
وقتي به مجموعه نفت براي دومينبار وارد شدم هم همين روال را در پيش گرفتم. گفتم رفاقت سر جاي خود، پيمانكار و كارفرما هم سرجاي خود. دوستان هم خيلي زود حرف ما را گرفتند واقعا مهندسيني كه آنجا هستند عين بچههاي خودم هستند. قرارگاه خاتم يك ظرفيت ملي غير قابل انكار است. من الان مشكلي ندارم اين مجموعه خوب كار ميكنند، زحمت ميكشند و روابط تنظيم شدهيي با نفت دارند و هيچ تخلفي در مجموعه فعاليت آنها تاكنون به من گزارش نشده است. حتي اگر پول اضافه گرفته باشند اين اشكال و عيب عمدتا متوجه كارفرماست. علاوه بر اين برداشت من اين است كه بچههاي قرارگاه نميخواهند جاي بخش خصوصي را تنگ كنند.
ولي اين اتفاق افتاد !
اگر اين اتفاق افتاده آنها چنين نيتي نداشتهاند. ما هم نميآييم بگوييم همه پروژههايمان را به قرارگاه ميدهيم يا از آن طرف بگوييم قرارگاه را تحريم ميكنيم. قرارگاه يك واقعيتي است كه بايد قبول كرد. ما همه پروژههاي خود را از طريق مناقصه واگذار ميكنيم البته اميدوارم قرارگاه هر چه بيشتر به سمت پيمانكار عمومي شدن بروند (GC) تا اينكه يك پيمانكار E&C باشند پيمانكاري كه كارهاي ساخت و مهندسي ميكند. برداشت من اين است كه قرارگاه و مجموعه آن در پي آن است كه بايد خودشان را يك پله بالاتر ببرند.
مثل مپنا بشوند.
بله مپناي پيمانكار عمومي (نه مپناي سازنده)، اگر اين اتفاق بيفتد خيلي خوب است.
آقاي وزير بهطور كلي شما خاتمالانبيا را از نظر علمي و فني قبول داريد؟ قرارگاه خاتم الانبيا در سالهاي گذشته به خوبي نشان داده است كه در پروژههاي سد و نيروگاهي حرفي براي گفتن دارد و ميتوان از اين مجموعه به عنوان يك پيمانكار بسيار قوي سد و نيروگاهي نام برد ولي در مورد پروژههاي نفتي اين موضوع اينگونه نيست. طي سالهاي گذشته اين قرارگاه به پشتوانه منابع قوي مالي اي كه دارد وارد اجراي پروژههاي نفتي شده است، نه بنا به تخصصهاي لازم.
من وارد مسائل ريز اينها نشدم چون اين شركتها شكل گرفته بودند و چون براي من مهم اين بود كه پروژهها فعال بشوند و واحدها به مدار بيايند از آنها خواستم با تمام توان پروژههاي در اختيارشان را اجرا كنند و آنها هم تمام تلاش خودشان را كردهاند؛ از اين جهت از همه پيمانكاران كه داريم واقعا متشكرم.
حتي با اينكه من اصلا خوشاخلاق نيستم ولي ميگويم همه پيمانكاران زحمت ميكشند من نميخواهم دعوا راه بيندازم بالاخره مديريت اين است كه بتوانيم شركتها يا همان پيمانكاران كوچك موجود را فعال كنيم تا بتوانيم زمستان پيش رو مجددا 18 ميليارد دلار سوخت مايع نسوزانيم.
برگرديم به بحث تامين مالي ميدانهاي مشترك؛ آنچه شما گفتيد حرفي از تامين 20 ميليارد دلار نداشت.
نه اصلا لازم نيست به اين موضوع فكر كنيم. اگر همين الان سه ميليارد دلار صندوق را بتوانيم دريافت كنيم ميتوانيم كار را شروع كنيم و بقيه هزينهها با وارد شدن اين افزايش توليد به مدار فروش تامين خواهد شد.
يعني واقعا اين سه ميليارد دلار ميتواند چرخ اين پروژهها را بچرخاند؟
بله ببينيد. وقتي اين سه ميليارد را به پروژه تزريق كنيم به محض ورود نخستين چاهها به جريان توليد و فروش نفت آن، بخشي ازدرآمد حاصله را براي حفاري و ديگر اقدامات فني لازم به طرح تزريق ميكنيم و به اين روال هم بازار صادراتي كسب كردهايم و هم پروژهها را به پيش بردهايم.
يعني ما اين طور طراحي كرديم كه بتوانيم كار را به اين ترتيب جلو ببريم و معطل پول نمانيم البته كار ديگري كه در حال انجام داريم اين است كه تامين منابع مالي پارس جنوبي از نظر ما نسبت به غرب كارون اولويت دارد براي ما مثل نان شب واجب است. چرا كه هر وقت ما هر متر مكعب گاز توليدي را بفروشيم 60 سنت سود نصيب كشور كردهايم و مقداري هم ميعانات داريم.
به اين جهت براي اينكه بتوانيم منابع لازم براي توسعه پارس را در خدمت بگيريم طرحي داريم كه از طريق بورس وانجام معاملات سلف نفتي (پيش فروش فرآورده) بتوانيم مقداري منابع مالي تامين كنيم. در حال حاضر اگر دو ميليارد دلار پيش فروش كنيم كه سال ديگر همين موقع تحويل بدهيم پنج هزار ميليارد تومان پول به نفت تزريق شده است كه ميتوان مجموعه نفت را با يك تحرك رو به جلو مواجه كند. براي اين كار برنامهيي داريم كه ظرف يك ماه آينده شروع خواهيم كرد انشاءالله.
چه كساني مشتريان اين ميعانات و فرآوردهها هستند؟
همه. ما آمديم بستههاي فروش نفت كوره را 10 هزار دلاري در نظر گرفتهايم. يعني هر كسي 25 الي 30 ميليون تومان پول داشته باشد ميتواند وارد اين بازار شده و فرآورده پيشخريد كند. به اين جهت فكر ميكنم ظرف يك ماه آينده ميتوانيم 100ميليون دلار اوليه را عرضه كنيم. خيليها هستند كه طالب خريد فرآورده هستند چون كه سود خوبي عايدشان ميشود.
امكان فروش اين فرآوردهها به خارجيها را هم داريد؟
اين براي ايرانيهاست ولي از نظر من ايرادي ندارد كه خارجيها هم بتوانند در اين بازار شركت كنندولي بعيد ميدانم كه آنها بخواهند در اين بازار حضور پيدا كنند. اگر 10 سال پيش بود اين كار عين آب خوردن بود ولي الان نميشود اين كار را كرد وام گرفتن بسيار سخت شده اين قضايا در قديم خيلي زياد اتفاق ميافتاد.
براي پارس جنوبي و بيع متقابل اول و دوم گازرساني اين كار را كردم خيلي راحت بود ولي الان نميشود. ممكن است كسي از بازار خارجي هم پول داشته باشد و بيايد ولي بالاخره ما متكي به همين منابع داخلي هستيم كه موثر در توسعه پارس جنوبي است ولي سمت غرب كارون نرفتيم چرا كه اگر همين پارس جنوبي حل شود خيلي جلو ميافتيم. همين امسال اگر خوراك پتروشيمي هايمان را از طريق همين گاز بتوانيم تامين كنيم بين 10 الي 12 درصد توليد پتروشيمي ميشود و بالاي 2ميليارد دلار به توليد پتروشيميها افزوده ميشود و حتي صنايع بهتر ميتوانند كار كنند.
يكي ديگر از برنامههايي كه طي يك سال گذشته شما به صورت جدي به دنبال آن هستيد و بارها در مورد آن اظهارنظر كردهايد بحث حضور دوباره شركتهاي بزرگ خارجي در ايران است امري كه ظاهرا بر اساس شواهد، با استقبال از سوي شركتهاي خارجي نيز مواجه شده است؟
بايد بعضي از واقعيتها را در نظر بگيريم و بعد در مورد حضور شركتهاي خارجي نفتي در ايران صحبت كنيم و آن اين است كه در شرايط فعلي كه هنوز تحريمها از ايران برداشته نشده نميتوان انتظار حضور شركتهاي خارجي را داشت البته آنها صحبتها و مذاكراتي را انجام داده و ميدهند. در يك سال گذشته تلاش كرديم تا مدل جديد قراردادهاي نفتي را كه منافع ما را تامين ميكند و البته براي خارجيها هم جذابيت داشته باشد تدوين كنيم. اين امر تقريبا بالاي 90 درصد انجام شده و بهتر است بگويم در مجموعه وزارت نفت بالاي 97 درصد نهايي شده است.
بر اين اساس قرار است اجلاسي همانند آنچه براي ايرانيها دراسفند ماه گذشته برگزار شد درماههاي آينده براي كارشناسان و مديران نفتي خارجيها برگزار كنيم تا نظرات آنها را نيز در اين رابطه داشته باشيم. البته به صورت غيررسمي نظر تمام شركتهاي درجه يك خارجي را جويا شدهايم و بيشتر سعي داريم به مدلي برسيم كه منافع دو طرف را تامين كند. در اين نوع جديد قراردادي از اكتشاف تا بهرهبرداري ديده شده است به اين جهت اين قراردادهاي جديد براي طرحهاي ازدياد برداشت نفت از ميدانهاي در حال بهرهبرداري بسيار موثر و قابل توجه است.
اولويتتان براي استفاده در چه ميدانها يا پروژههايي است؟
اولويت ما، استفاده در ميدانهاي مشترك و بعد از آن درقراردادهاي ازدياد برداشت است. بيشتر ميدانهاي عمده نفتي ما در حال حاضر در نيمه دوم عمر خود هستند و اين قراردادها ميتواند جاذبه خوبي را براي ازدياد برداشت براي شركتهاي خارجي ايجاد كند.
اين يك واقعيت است كه مابه فناوري نياز داريم و براي رسيدن به فناوريهاي روز بايد در كنار قرارداد با شركتهاي معتبر خارجي به فكر فعال كردن داخليها هم باشيم در اين راستا با چندين دانشگاه كه در بالا دستي نفت توانمند هستند و مقاطع تحصيلي ليسانس تا دكترا دارند توافق كرديم تا طي قراردادي بلندمدت با هزينههايي كه وزارت نفت همه آن را قبول كرده است روي ميدانهاي نفتي كشور فعاليت كرده و بتوانند حتي كرسيهاي دانشگاهي در مورد ميدانهاي نفتي كشور ايجاد كنند.
اين گروههاي دانشگاهي مسوول تحقيق و توسعه ميدانهاي نفتي خواهند بود حتي ميدانهاي نفتي ما ميتوانند موضوع پاياننامه دانشجوهاي مقاطع تحصيلي نفت باشند اين امر در بلندمدت ميتواند كمك شاياني را به مجموعه نفت كند. اين فناوري در عمق ساختار آموزشي ، تحقيقي و پژوهشي ما نهادينه ميشود امري كه مورد استقبال زياد وزارت علوم هم قرار گرفته است و فكر ميكنم ظرف يكي، دو ماه اين كار اجرايي شود. در درون وزارت نفت ما همه هماهنگيها را انجام دادهايم.
چندي پيش بحثهايي در مورد انعقاد قرارداد تحت عنوان همين قراردادهاي جديد نفت با چند كشور آسيايي شنيده شد اين اخبار صحت دارد؟
بله تمايل به انعقاد قرارداد با ايران بسيار زياد است ولي هنوز چيزي به عنوان قرارداد امضاي نهايي نشده است، چرا كه اصلا اين نوع قرارداد هنوز نهايي نشده است. همه خواهان حضور در ايران هستند، من به همه شركتها ميگويم كه اگر الان ميخواهيد بياييد درهاي ايران به رويتان باز است بياييد قرارداد امضا كنيم و اما اگر ميخواهيد بعد از شكستن تحريمها و ساير قضايا وارد بازار ايران شويد خوب ايرادي ندارد برويد همان بعد بياييد و طبق شرايط روز قرارداد ببنديد.
آقاي وزير موضوع تهاتر نفت و كالا با روسيه چه بود كه به ناگهان در ساعات پاياني يك روزكاري با عجله از سوي وزارتخانه تكذيب شد؟
در واقع من در جايگاه وزير نفت به روسيه نرفتم من از جايگاه رييس ايراني كميسيون مشترك توسعه همكاريهاي اقتصادي دوكشور به روسيه رفتم و يك يادداشت تفاهم براي توسعه فعاليتهاي تجاري ، اقتصادي و فني بين دوكشور امضا كرديم كه البته در اين تفاهمنامه بحثهاي تسهيل روابط بانكي و غيره نيز مطرح شد كه اين به مرور جلو خواهد رفت. در حال حاضر سطح تجارت ايران و روسيه 5/1 ميليارد دلار است كه خيلي كم بايد افزايش پيدا كند. نبايد فراموش كنيم كه ما با روسيه نكات مشترك زياد داريم.
وقتي اين بحث تهاتر مطرح شد وزارت نفت ساعت پاياني همان روز اين موضوع را تكذيب كرد كه اين خود جاي بحث دارد ولي از طرف روسها هيچوقت تكذيبهيي منتشر نشد وحتي بيانيهيي كه در ساعات اوليه پس از توافق به امضا رسيد نيز نشان داد مباحثي مطرح بوده است.
ما هيچوقت در مورد تهاتر نفت و كالا بحث نكرديم بهطور كلي نه با روسيه و نه با هيچ كشوري براي تهاتر نفت با كالا تاكنون بحثي نداشتهايم.
با اين اوصاف آيا نفت تاكنون توانسته ابزاري براي پيشبرد مذاكرات وزارت امور خارجه باشد يا حتي در مورد رفع تحريمها نفت ابزار لازم براي اين لغو تحريمها بوده است؟
من وظيفه خودم ميدانم و تلاش كردم كه نفت چنين جايگاهي داشته باشد به اين جهت است كه سعي كردهايم هر زماني افراد ما سر ميز مذاكره مينشينند وضع اقتصاد مملكت ما از روز قبلش بهتر باشد اگر اين طور بشود زودتر به نتيجه ميرسيم و اگر هر روزي كه بر سر ميز مذاكره حاضر ميشوند شرايط بدتر از قبل باشد مذاكرهكنندگان ميفهمند و ما نميتوانيم هيچ امتيازي در روند مذاكرات داشته باشيم. بالاخره مذاكرهكننده وقتي پاي ميز مذاكره مينشيند، پشتوانه اصلي او واقعيت بيروني كشور است. من سعيام اين بوده كه صادرات را بالا ببريم و درآمدمان بيشتر شود، طرحها فعال باشند، رشد اقتصادي از اين رشد منفي كمتري داشته باشد.
من فكر ميكنم ساختار قرارداد نفتي جديد موجب خواهد شد تا شركتهاي نفتي اهرم فشاري روي دولتهاي خود باشند تا از اين سد تحريم عبور كنند و بتوانند وارد بازار ايران شوند. منابع نفتي ايران غير قابل صرفنظركردن است ما هم از عربستان و هم از روسيه بيشتر ذخاير هيدروكربني داريم؛ نبود ايران به ضرر همه است. همه ميخواهند در بازار ايران باشند.
پس ميتوانم اين طور برداشت كنم كه وزارت نفت ايران با روشن كردن چراغ سبز چه در قراردادهاي نقتي، چه موضوعات ديگر نفتي همچون سوآپ نفت سعي دارد به هر طريقي سرمايهگذاران خارجي را به سمت حضور در ايران ترغيب كند؟
شما اينطور برداشت كنيد.
شما حتي سياستهاي تشويقي براي موضوع سوآپ مطرح كردهايد كه بهتازگي معاون شما در اين حوزه كمي خبر از اين سياستها داده است كمي بيشتر در اين باره توضيح ميدهيد. برهيچ كس پوشيده نيست كه توقف سوآپ در چند سال اخير ضرر زيادي به كشور زده است.
سياست ما اين است كه خيلي به دنبال درآمد خاص از محل سوآپ نباشيم و همين كه اين جريان راه بيفتد براي ما قابل قبول است. اصل بر اين است كه ضرر نكنيم ولي همين كه پول زيادي گيرمان بيايد هم نبايد دندان گردي كنيم يعني راه افتادن همين چرخه مهمتر از درآمدزايي است.
موافقيد كمي هم در مورد پرونده بابك زنجاني صحبت كنيم؟
همان ابتداي بحث گفتم كه يكي از نيازهاي اوليه وزارت نفت شفافسازي است. جايي كه پول هست فساد هم هست خوب كار آقاي بابك زنجاني هم كار عجيب و تعجبآوري است ولي بايد رفت و پول را گرفت. البته اين پرونده به قدري بزرگ است كه فسادهاي ديگري كه در ساير شركتهاي نفتي اتفاق افتاده و مثلا يك پرونده متعلق به يك شركت است كه به پرونده 400 ميليارد توماني مشهور است و چيزي شبيه به پرونده آقاي بابك زنجاني است با همان شيوه خريد نفت و فروش نفت به ديگري.
به قدري پرونده آقاي بابك زنجاني بزرگ است كه ساير پروندهها در مقابل آن كوچك به چشم ميآيد. يك كسي آمده بدون اينكه ضمانت درست و حسابي بدهد يك محموله قير را گرفته و برده و پولش را هم نداده و نميدهد.
مثال ديگري هم دارم فرد ديگري 60 ميليارد تومان پول شركت سپاهان وابسته به صندوق بازنشستگي نفت را برده و خورده و باز نگردانده است. اينها پروندههايي است كه در مقابل پرونده آقاي بابك زنجاني كوچك است. ما بايد خيلي مراقب باشيم و نبايد بگذاريم در نفت اين اتفاقها تكرار شود. انشاءالله .
آقاي مهندس بهطور كلي سازوكار فروش نفت چگونه است كه در اين سالها اين همه فساد در اين حوزه اتفاق افتاده است؟
ببينيد ما چند زمينه فساد داريم كه بايد با آنها مبارزه كرد يكي فروش صادراتي نفت خام ، ميعانات و فرآوردههاي آن است. در اين زمينه، سعي كردم آدمهاي حرفهيي با سابقه روشن را بر راس امور قرار بدهم. بعد يك فرآيند و يك روش گذاشتم براي تصميمگيري در معاملات نفتي. چون الان معاملات ما با بعضي از همان مشتريان قديمي است كه روال عادي داشته و بسياري با مشتريان جديد است. مثلا فردي ميآيد و ميگويد من ميتوانم نفت بخرم و چون شرايط خاص است ما به آنها ميفروشيم و چون ال سي هم نميتوانيم باز كنيم و بانكها عمليات بانكي را انجام نميدهند همين موضوعات بانكي زمينهساز مشكلات است.
وقتي من به وزارت نفت آمدم يك هياتي گذاشتيم كه با نظر مقامات ارشد نظام هم تصميمگيري شد و تصميم بر آن شد تا هياتي متشكل از پنج فرد از سطوح بالا تصميمگير نهايي فروش نفت باشد. اين پنج نفر متشكل از دو وزير سابق و سه مدير با سابقه قديمي كشور هستند كه هم به مسائل بانكي و هم به مسائل نفتي آشنا هستند. اين پنج نفر تمام تصميمات اصلي فروش نفت ايران را ميگيرند. تصميماتي كه اينها ميگيرند را وزير نفت هم بايد تاييد كند. پس هيچ معاملهيي نيست كه دو نفر بنشينند كنار هم و معاملهيي انجام دهند. همه اين تيم پنج نفره بايد در خصوص مسائل اصلي قراردادهاي جديد تصميمگيري كنند. خيلي بعيد است اين گروه با سلامت ، اعتماد و شناختي كه نسبت به آنها وجود دارد چيزي از زير دستشان در برود. البته فراموش نشود كه شرايط ما دشوار است. اين امر دو خاصيت دارد؛ يكي اينكه اينها تجربه دارند و چيزي از زير دستشان
در نميرود و آنهايي كه عمليات فروش را انجام ميدهند پشتشان نميلرزد كه فردا چه خواهد شد. البته ما به مشترياي كه نميشناسيم نفت نميفروشيم چرا كه اين پنج نفر بايد همهچيز را تاييد كنند و خيلي مراجعات زيادي داريم كه خواهان خريد نفت هستند. ولي وقتي بررسي ميكنيم، ميبينيم يك ميليون دلار هم در حسابش پول نيست چه برسد به اينكه بخواهيم محموله نفت به آنها بدهيم. پس من كاري كه كردم اين بود كه به آقاي دكتر روحاني گفتم فروش نفت فقط منحصر به شركت ملي نفت ايران بايد باشد و هيچ كس ديگري حق ندارد در بحث فروش نفت ايران دخالت كند. اين انحصار بايد باشد. غير از اين موجب اختلال در فروش نفت خواهد شد. البته اين به معناي اين نيست كه ما از هركسي كه توانايي خريد نفت ايران را دارد، استقبال نكنيم.
زمينه ديگر كه در فساد بود خريد و فروش كالاهاي عمومي است پس براي جلوگيري از اين بحث آمديم مناقصهها را شفاف كرديم و حتي به دنبال احياي بخشنامهيي هستم كه در قديم اجرا ميشد و آن هم اين است كه همه شركتكنندگان در مناقصهها ميتوانند در روز آخر مناقصهها پاكت مالي خودشان را عوض كنند و اين امر براي همه متقاضيان يكسان است. در اين بخشنامه در روز بازگشايي پاكتهاي مالي، همه متقاضيان بايد حضور داشته باشند نه اينكه در اتاق در بسته پاكتهاي مالي باز شود. نكته ديگر اين است كه كسي كه مناقصهيي ميبندد بايد اگر در جايي با كارفرما به مشكل خورد جايي باشد كه بتواند تظلمخواهي كند.
در بحث اقتصاد مقاومتي هم بحث روشهاي نوين فروش نفت مطرح شده است اين روشها همان روشهايي است كه تاكنون درباره آنها صحبت كردهايد؟
خوب شد گفتيد ما هم ميعانات و هم نفت را وارد بورس انرژي كرديم كه البته ميعانات با استقبال مواجه شد ولي نفت به دليل قيمت بالاي آنكه قيمت فوب بود مورد استقبال قرار نگرفت خيليها خواهان خريد نفت با تخفيف بودند همان تخفيف 5 درصدي كه پالايشگاهها از آن استفاده ميكنند. اين موضوع در دست بررسي است و براي كساني كه بخواهند از نفت خام در واحدهاي فرآورشي داخل كشور استفاده كنند، به احتمال زياد، اين تخفيف قابل اعمال است. زمينه ديگري كه در آن ممكن است فساد باشد تخصيص خوراكهايي است كه ما در آنها محدوديت داريم مثل اتان و ميعانات در اين موارد كساني ممكن بود بيايند مجوز يك پالايشگاه 150 هزار بشكهيي ميعانات گازي يا يك ميلون تن اتان بگيرند و سپس اين مجوز را خريد و فروش كنند. دادن اينگونه مجوزها ميتوانست محل فساد باشد. لذا از چند ماه پيش اخيرا تصميم گرفتيم كه تمام ميعانات گازي در داخل پالايش بشود و ظرف چهار سال آينده ديگر صادرات قابل توجهي از ميعانات گازي نداشته باشيم و همه در داخل به فرآورده تبديل شود. در ادامه ديديم ميتوانيم از محل توليدات فازهاي جديد پارس جنوبي 480 هزار بشكه ميعانات براي پالايش تخصيص دهيم. خيلي بحث كرديم و در نهايت تصميم گرفتيم كه به هشت پالايشگاه 60 هزار بشكهيي تقسيم كنيم به جاي اينكه اين سهميه را به يك يا دو پالايشگاه بدهيم و بعد در يك فرآيند شفاف اعلام كرديم كه متقاضيان براي اين امر مراجعه كنند. چهارمين جايي كه فساد در آن وجود دارد قاچاق سوخت است. قاچاق سوخت خيلي مهم است اين اعداد 20 و 30 ميليون هم كه اعلام ميشود اصلا درست نيست به قول غربيها اين اعداد اصلا امكان لجستيك ندارند. در اين زمينه چند برنامه داريم كه مهمترين آنها گازرساني است.
گازرساني بخش مهمي از اين قاچاق را از بين ميبرد مخصوصا در صنايع مثلا ما صنايعي داريم كه سهميه سوخت مايع دارند ولي در يك سال گذشته يك تن جنس از در اين كارخانهها بيرون نيامده است اين يعني اين كارخانه بدون توليد ازسهميه خود استفاده ميكند يا كاميونهايي داريم كه روزي 300 ليتر نفت گاز سهميهيي را برداشت ميكنند ولي در يك سال گذشته يك بارنامه يك تني حمل بار نداشتهاند.
ما موضوع قاچاق سوخت از صنايع را با گازرساني حل ميكنيم ولي مهمترين قاچاق در بنزين و نفت گاز حمل و نقل است كه براي آنها دو راهكار گذاشتهايم؛ يكي اينكه در مرزها جايگاههايي قرار دهيم كه سوخت را با قيمت رقابتي نزديك به آن طرف مرز بفروشند چرا كه قاچاق سوخت حكايت از يك بازار و تقاضاي طبيعي و مشروع در آن طرف مرز ميكند يعني در افغانستان، پاكستان و جنوب خليج فارس تقاضا براي اين سوخت وجود دارد پس خودمان بايد به اين تقاضا جواب بدهيم.
فرضا در افغانستان نفت گاز 2000 تومان است، ما بيايم در اين جايگاهها سوخت را 1900 تومان بدهيم تا بتوانيم رقابت كنيم دستورالعمل اين كار داده شده ولي هنوز آن طور كه لازم بوده كار فعال نشده و لازم است روي اين موضوع بيشتر كار شود.
يك نكته ديگر بانكرينگ است، براي گازوييل بانكرينگ راه انداختيم تا به جاي اينكه قاچاقچيان به قايقها سوخت بدهند، خودمان ساختار سوخترساني بانكرينگ را راهاندازي كنيم و در نهايت نكته ديگر اين است كه تحويل سوخت به كاميونها را با پيمايش و بارنامه آنها تطبيق دهيم.
خود وزارتخانه برآوردي از ميزان قاچاق دارد؟
هيچ عددي قابل اتكا نيست و همه اعداد فرضي هستند. البته چيزي كه فراموش كردم اضافه كنم اين است كه نيروگاهها بهطور متمركز بزرگترين مصرفكننده نفت گازهستند و در صورتي كه گاز موردنياز نيروگاهها را با افزايش توليد در پارس جنوبي تامين كنيم مسير احتمالي بخشي از قاچاق احتمالي سوخت از اين طريق هم مسدود خواهد شد.
برنامهتان در حوزه پتروشيمي چيست؟
ما ميخواهيم ظرفيت توليد پتروشيمي را از 25 ميليارد فعلي به 80 ميليارد دلار در سال برسانيم كه اين موضوع حدود 75 ميليارد دلار سرمايهگذاري ميخواهد البته ما خوراك لازم براي پتروشيميها را داريم و ميتوانيم تامين كنيم تنها نكته در اين ميان موضوع تامين منابع مالي يا همان فاينانس اين طرحها و پروژههاست تا بتوانيم جهش توليد را در طرحهاي پتروشيمي شاهد باشيم.
در صحبتهايتان به موضوع ساخت داخل هم اشاره كرديد طي سالهاي گذشته موضوع ساخت داخل با اهميت بيشتري ادامه يافته و كمي از اين حيث جايگاه بهتري داريم ولي هنوز هم دعواهاي كهنه نشدهيي در مورد خريد تجهيزات از خارجيها مخصوصا چينيها و عدم اتكا به داخليها وجود دارد. تمايل شما بيشتر سمت استفاده از خارجيهاست يا توان داخل؟
بايد حضور پيمانكاران نفتي در نفت را در دو وضعيت ببينيم؛ يكي تجهيزات است كه در اين راستا 10 قلم كالاي اصلي را كه توان توليد داخلي آنها در بين صدها قلم كالاي مورد نياز انتخاب كرديم و برنامه گذاشتيم كه ظرف دو سال به توليدكنندگان داخلي سفارش بدهيم و تضمين ميكنيم كه اين تجهيزات را ما به عنوان شركت كالاي نفت ميخريم.
اما نكته مهمتري كه در اين ميان بايد مورد توجه قرار گيرد اجراي خود پروژه است. بايد ببينيم چه كاري انجام دهيم كه بتوانيم پروژهها را توسط پيمانكاران ايراني انجام دهيم. در همه دنيا پيمانكاران تمايل دارند تجهيزاتشان را از شركتهاي هم مليت خود تهيه كنند حال اگر همين روال در ايران هم پيگيري شود ما پيمانكاران قدر نفتي داشته باشيم به همين ميزان تقاضا براي ساخت داخل و خريد از توليدكنندگان ايراني افزايش مييابد بيش از 25 سال پيش اين ايده را مطرح كرديم كه پيمانكار عمومي براي پروژهها ايجاد كنيم چرا كه ريشه انتقال فناوري همين پيمانكارهاي عمومي هستند. پيمانكارعمومي عين روح ميماند براي پروژههاي صنعت نفت. شركتهاي ما در جزءجزء اجراي پروژهها خوب هستند ولي بايد بتوانيم بهطور كلي هم خوب باشيم. البته امروز وضع ما در ساخت تجهيزات و اجراي پروژهها به ويژه در حفاري ، ساخت و اجراي تاسيسات دريايي با 20 سال پيش اصلا قابل مقايسه نيست و قطعا از منظر سخت افزاري پيمانكاران و سازندگان ما در منطقه حرف اول را ميزنند.
در سالهاي اول دهه 1370 ما در وزارت نيرو مپنا را با همين ديدگاه ايجاد كرديم كه بحمدالله موفق بود. الان هم براي صنعت نفت و بهطور كلي براي اجراي پروژههاي بزرگ در كشور، ما به شركتهاي بسيار قوي پيمانكاري عمومي يا GC نياز مبرم داريم. اين شركتها موضوع ساخت داخل تجهيزات را هم بهطور پايهيي و ريشهيي حل ميكنند. به اين جهت ما بايد به سمت ايجاد و تقويت پيمانكاران عمومي در صنعت نفت برويم همانند پتروپارس.
آقاي وزير اگر اجازه بدهيد از كنار موضوع بند «ق» به سادگي نگذريم و بيشتر در مورد مجوزهايي كه تاكنون از اين بند گرفتهايد بفرماييد؟
يك كاري را از سال گذشته براي بهينهسازي مصرف سوخت آغاز كرديم و براي اجراي آن از مجلس خواستيم تا اجازه بدهد پنج ميليارد دلاربراي بهينهسازي مصرف سوخت برنامه ارائه كرده و از محل فروش صرفه جوييهاي در مصرف فرآوردههاي نفتي، مبالغ آنها را پرداخت كنيم. مثلا يك روستا را گازرساني 100 درصدي كنيم و پس از انجام كار، از محل فروش فرآوردههاي نفتي كه در اين روستا استفاده ميشده، منابع هزينه شده را باز پرداخت كنيم.
خوشبختانه دوستان مجلس از ما پيشي گرفتند و اين مبلغ را به 100 ميليارد دلار افزايش دادند كه اين رقم در شرايط فعلي يعني يك عدد بينهايت است.
با چه ادلهيي مجلس اين افزايش منابع را تاييد و تصويب كرد؟
نمايندگان محترم مجلس معتقد بودند كه اين كار خيلي خوبي است و پس ميتوانيم مبلغ بينهايت 100 ميليارد دلار را به آن تخصيص دهيم كه دولت هيچ محدوديتي براي كار احساس نكند. در حقيقت در اينجا مجلس روي دست ما بلند شد و كارش تحسين برانگيز بود. به خاطر همين ميگويم ما در اين دولت با مجلس در تعامل بسيار زيادي هستيم.
در اجراي بند «ق» كه صحبت آن شد الان ما چند طرح براي بهينهسازي مصرف سوخت در دست اجرا قرار داديم. در حال حاضر 87 درصد مردم ايران از گازطبيعي در خانههاي خود استفاده ميكنند. يك تصميم اين بود كه بياييم اين 87 درصد را به 97 درصد برسانيم و آن چند درصد را هم عشاير و افرادي در نظر بگيريم كه همواره در حال حركت هستند. پيش از اين هم بررسي كرديم و متوجه شديم كه بهترين روش سوخترساني به جاهاي روستايي يا شهرهاي بيگاز استفاده از گاز است چه به صورت اتصال به شبكه سراسري و چه به صورت گازرساني به روش سيانجي.
در بررسيها مشخص شد كه سالانه اين روستاها و شهرهاي كوچك بالغ بر چهار ميليارد دلارسوختهاي مايع مانند نفت سفيد و گاز مايع استفاده ميكنند كه اگر اين ميزان سوخت توسط گاز تامين شود ميتوانيم اين سوختهاي مايع را صادركنيم.
در عين حال اجراي اين طرحها ميتوانند اشتغالزاييهاي بسيار زيادي آن هم براي چندين سال ايجاد كنند كه اين هم يكي از دغدغههاي اصلي دولت است. در كنار اين موضوع گازرساني به روستاها نيازهاي ديگري را نيز براي اين خانوارها ايجاد ميكند كه موجب اشتغالزايي در ساير صنايع و حرفهها خواهد شد از جمله نياز به لولهكشي داخل ساختمانها و خريد تجهيزات لازم مثل ابگرمكن، بخاري و غيره. فرض كنيد ما سه ميليون خانوار روستايي و شهرهاي كوچك داريم كه هر كدام بخواهند سه بخاري و يك آبگرمكن بخرند يعني ورود تقاضاي بالاي 9 ميليون كالا به صنعت لوازم خانگي كشور.
تنها مشكل موجود براي اين طرحها همان موضوع تامين منابع مالي بود و براي اين امر از همان روشهايي كه پيش از اين هم ذكر كرديم استفاده كرديم يعني به پيمانكاران خودمان نگفتيم كه همين الان مبالغ را پرداخت ميكنيم در قرارداد ذكر ميكنيم كه بعد از نصب نخستين انشعاب با آنها آغاز ميشود.
يكي ديگر از موضوعاتي كه به آن فكر كرده و براي آن برنامهريزي انجام داديم موضوع مترو بود. با توجه به محدود بودن خطوط مترو در تهران و نبود اين سامانه در ديگر كلانشهرها، مردم ناچارند از اتوبوس، تاكسي و وسيله نقليه شخصي خود استفاده كنند. اما اگر خطوط مترو افزايش يافته و تعداد ناوگان افزايش يابد تمايل به استفاده از مترو افزايش يافته و سوخت بيشتري براي كشور ذخيره خواهد شد.
به اين جهت به مسوولان مترو گفتيم شما به دنبال خريد تجهيزات و حفر تونلها برويد ما از محل اضافه شدن هر يك مسافر به مسافران مترو حدود 10 سنت به شما پول پرداخت خواهيم كرد. البته سر اين مبلغ هنوز بحث ادامه دارد.
يكي ديگر از كارهاي ديگري كه قرار است انجام دهيم نوسازي اتوبوسهاي شهري فرسودهيي است كه در هر 100 كيلومتر 60 ليتر مصرف سوخت دارند، ما اعلام كرديم حاضريم اين تعداد اتوبوس را با اتوبوسهاي نوساز گازسوز تعويض كنيم. اين سود دو طرفه است براي ما چرا كه هم مصرف سوخت اين اتوبوسها كمتر است و هم از جايگزيني هر مترمكعب گاز به جاي هر ليتر نفت گاز (با ارزش 75 سنت) براي ما ذخيره خواهد شد كه اين در 17 هزار اتوبوسي كه قرار است نوسازي شود عدد قابل توجهي است.
در همين راه 140 هزار تاكسي و 400 هزار موتوسيكلت را نيز برقي خواهيم كرد و حتي شهرداري قبول كرده است كه ديگر از ورود موتوسيكلت غير برقي به مركز شهر جلوگيري خواهد كرد.
همچنين در بحث راه آهن به آنها گفتيم كه از هر تن كيلومتر بار اضافهيي كه به اين ناوگان اضافه ميشود هزينه 30 سي سي نفت گاز و از هر مسافر- كيلومتري كه اضافه شود هزينه 15 سي سي نفت گاز را به حساب راه آهن خواهيم ريخت. در عين حال برنامهيي هم براي برقي كردن چاههاي كشاورزي داريم چراكه در چاههاي كشاورزي هر يك هزار ليتري كه مصرف نشود و برق جايگزين شود 350 دلار سود خواهيم برد به اين جهت گفتهايم ظرف سه سال هر چاه كشاورزي كه برقي شود 1000 دلار به صاحب چاه خواهيم داد.
آقاي وزير به نظر نميرسد اين برنامهها عملياتي شوند؟
بله براي بعضي از اين طرحها 400 الي 500 صفحه گزارش توجيهي نوشته شده است و همه ضمانت اجرايي دارند.
يعني ظرف سه سال همه اين پروژهها اجرا خواهند شد؟
خير زمان اجراي هر كدام متفاوت است و بين 30 ماه تا 10 سال متغير است البته همه اين طرحها بايد به تصويب شوراي اقتصاد نيز برسد.